اومدم اینجا فقط بنویسم دلم سکوت و سکون می خواد واسه مدتی و برم،نمی دونم یهو چی شد شروع کردم به رفتن وبلاگ های دوستام توی پیوندها!خوندمشون و یاد سال های پیش افتادم که صبح اولین کارمون این بود که بیایم نوشته های دوستان رو بخونیم و احساساتمون رو باهاشون به اشتراک بذاریم و اونها هم حس های خودشون رو به ما در مورد نوشته هامون بگن.چقدر بهتر زندگی می کردیم و بی دغدغه تر.راستش حسودیم شد به اونایی که هنوز دارن این شکلی زندگی می کنن.باید به خودم کمک کنم تا منم بتونم به این سبک زندگی خوبم و پر از حسم برگردم.شاید یکی از تفاوت های تلگرام و اینستاگرام که کسی بهش تا حالا اشاره نکرده در مقایشه با وبلاگ نویسی همین باشه!حس هامون رو کانال نویسی و کانال خوندن کمرنگ کرده و چه بسا کشته اما وبلاگ نویسی و خوندن وبلاگ هنوز هم حس ها رو زنده می کنه و این خیلی خیلی خوب.منگنه به : ذهن امروز من + نوشته شده در سه شنبه هفتم دی ۱۴۰۰ ساعت صفر توسط میلاد | بخوانید, ...ادامه مطلب
سال نو شد . اما دله خیلی از ماها نو نشد و همونطوری کهنه موند !! نمی خوام اولین پست سال رو با ناله شروع کنم اما خوب حقیقت امر اینه و نمیشه ازش فرار کرد !؟ خیلی از ماها نه تنها دلمون نو نشد که هیچ ، ام, ...ادامه مطلب
سلام! حال همهی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست! راستی خبرت بدهم خواب دیدهام خانهئی خریدهام بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار ... هی بخند! بیپرده بگویمتچیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد فردا را به فال نیک خواهم گرفت دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید از فرازِ کوچهی ما میگذرد باد بوی نامهای کسان من, ...ادامه مطلب
چهارشنبه ای اینقدر حالم بد بود که حتی نیومدم سر کار . یعنی واقعا سرماخوردگی خر است !!! بعضی وقت ها واقعا فک می کنم به قول دوستام من سرطان سرماخوردگی دارم ! از بس با یه نسیم و باد به سادگی سرما می خورم.دیروز جمعه ای حالم خوب بود و این اتفاق خوبیه ..., ...ادامه مطلب