بعضی روزها تیک تاک ساعت رو می شمری تا سریع تر فرار کنی از اون جایی که هستی!خونه و محل کار و پشت میز کار و خلاصه هر جایی هم میشه این حس بیاد سراغت.و من امروز در محل کارام دقیقا پرم از این حس!!!زودتر ساعت کارم تموم بشه و من بذارم برم بیرون از این چاردیواری که همه جا شده چاردیواری این روزها!حتی زیر سقف آسمون هم خودمون رو حبس می کنیم تو ماشین هامون و چاردیواری های متحرکمون:-(منگنه به : ذهن امروز من + نوشته شده در یکشنبه دوم مرداد ۱۴۰۱ ساعت صفر توسط میلاد | بخوانید, ...ادامه مطلب
همش این چند روز به این فکر می کردم که آخر هم تنها پناه و مامن ما می تونه همین وبلاگ ها باشه !! اما دیدم وبلاگ ها هم اینجا از دسترس به صورت کلی خارج میشه ! نمی دونم واقعا یه روزی ما همین وبلاگ رو هم دیگه نداشته باشیم چی کار باید بکنیم ؟!, ...ادامه مطلب
سلام! حال همهی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست! راستی خبرت بدهم خواب دیدهام خانهئی خریدهام بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار ... هی بخند! بیپرده بگویمتچیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد فردا را به فال نیک خواهم گرفت دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید از فرازِ کوچهی ما میگذرد باد بوی نامهای کسان من, ...ادامه مطلب