گمشده در زمان

متن مرتبط با «کتاب 15 روز تا سلامتی جمشید خدادادی» در سایت گمشده در زمان نوشته شده است

481 . حرف بزنید تا دیر نشده!!

  • گفتن یه سری حرف ها آدم رو سبک می کنه.پس تو دلتون نگه ندارید و بریزید بیرون حرفاتون رو.والا.اونم در جواب چهارتا آدم جاسوئیجی و کوچولو.منگنه به : ذهن امروز من + نوشته شده در  چهارشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۱ ساعت صفر   توسط میلاد  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • 406. تاریخ

  • یه سال دیگه از عمرمون هم تا چند روز دیگه تموم میشه ها . میره تو زباله دان تاریخ این سال 98 تا چند روز دیگه !!!, ...ادامه مطلب

  • 334 . دوستای واقعی

  • وقتی میام و نظرات دوستای وبلاگی رو می خونم . به این نتیجه می رسم هنوز دنیا قشنگی هاش رو داره ! اصلا اونی که میاد وبلاگت هنوز خیلی بامرامه . خدا نگیره شما رو دوستای خوب مجازی اما حقیقی تر از واقعیت .......   پی نوشت : قول میدم از امروز به خاطر شماها هم که شده حالم خوب تر و خوب تر بشه ., ...ادامه مطلب

  • 215 . افکار ما زلزله می خواد

  • من آدم سنگدلی نیستم و نبودم اما بعضی چیزها حالم رو بد می کنه یکی از این چیزها که چند روزه به طرز عجیبی من رو دیگه منزجر کرده ، کمک خواستن و حمایت ها به زلزله زده های کرمانشاه ! حتما تعجب می کنید که من دارم اینو می گم . اما واقعا ما ایرانی جماعت یک بار دیگه با این حادثه زلزله نشون دادیم چیزی که تو وجود ما ایرانی ها موج می زنه و هیچ وقت خاموشی نداره غده سرطانی افراط و تفریط . این که اعتدال نداریم . یهو پا رو می ذاریم رو تخته گاز و تا ته یه چیزی رو در نیاریم بیخیال نمی شیم . جالبه اکثر مواقع هم گذراست و ثبات نداره . کی یادش میاد الان معدنچی ها رو یا کی یادشه پلاسکو رو کی یادشه سربازهای هنگ مرزی رو !! کلا ما مردم همیشه در صحنه جوگیری هستیم . من هرگز منکر عمق فاجعه ای که برای استان کرمانشاه رخ دا, ...ادامه مطلب

  • 219 . کتاب

  • نمی دانم چرا این موضوع عجیب و غریب را برای تِزَم برداشته‌ام؟! موضوعی که قرن‌هاست کسی به آن نگاه نکرده... و خب، این برای منی که دوست دارم در همه‌چیز اولین نفر باشم، فرصت خوبی‌ست! در واقع موضوعی را برداشته‌ام که در دنیای امروز ما، مسئله ا‌ی بسیار قدیمی و بی‌ارزش به حساب می‌آید؛ ولی خب، همیشه از شنا کردن خلاف جهت آب، لذت بیش‌تری برده‌ام تا همراه آن شدن. البته رشته‌ی من نه افسانه‌شناسی‌ست و نه افسانه‌پردازی! من پزشک هستم؛ یک‌جور «خواب -روان‌پزشک»، که کارم پژوهش درباره‌ی آن بخش از سلول‌های پشت مغز است که مسؤول به یاد آوردن در حافظه‌ی انسان‌هاست. همان‌جایی از مغز که مثل یک چاه شیشه‌ای عمیق و بی‌انتهاست و همه‌چیز از گذشته تا امروز توی آن سرازیر و تلنبار می‌شود. بعد هم یک اشاره یا جرقّه باعث می‌شود, ...ادامه مطلب

  • 100+91 . چهل روز + عاشورا

  • حرمت هستی ما ای پدر از نام تو بود     تو مپندار که رفتی و فراموش شدی پنجشنبه ای چهل روز ار روزی که بابام از این دنیا رفت گذشت . خواستم بگم که یادش همیشه تازست . من حسینم .... رو به سوی راستی باز آورید ای قوم .... روز عاشورا غروبش صبح بیداریست ...برگردید ... های های ای مردم از بیراهه ها برگردید ... های های ای کاروان رفته در دامان گمراهی باز راه کعبه را انگار گم کردید . برگردید ....ای کاش واقعا درس , ...ادامه مطلب

  • 100 91 . چهل روز + عاشورا

  • حرمت هستی ما ای پدر از نام تو بود     تو مپندار که رفتی و فراموش شدی پنجشنبه ای چهل روز ار روزی که بابام از این دنیا رفت گذشت . خواستم بگم که یادش همیشه تازست . من حسینم .... رو به سوی راستی باز آورید ای قوم .... روز عاشورا غروبش صبح بیداریست ...برگردید ... های های ای مردم از بیراهه ها برگردید ... های های ای کاروان رفته در دامان گمراهی باز راه کعبه را انگار گم کردید . برگردید ....ای کاش واقعا درس ,عاشورا ...ادامه مطلب

  • 100+83 . ستایش

  • بی ربط نوشت اما با ربط : نمی دونم چی شد یه پیغام تو یکی از گروه های تلگرام باعث شد به کانال آلما توکل همون خرمالوی سیاه برم . خیلی وقت بود دیگه چیزی از ایشون نمی خوندم و اون به خاطر فرق خط فکری من با ایشون بود . (چرایی این مورد بماند که باعث تکدر خاطر ایشون نشه!! ) . اما یکی از چیزهایی که تو کانال ایشون باعث شد من یهو تصمیم به نوشتن بگیرم این بود که خانم توکل با بلند کردن بیرق حمایت از زنان و دختر,ستایش ...ادامه مطلب

  • 100+74 . باید خودم رو هم بزنم تا ته نشین نشم ....

  • تو این روزهای نبودن کلی اتفاق افتاد که خیلی هاش رو دوست داشتم و دوست داشتم در موردش بنویسم و وقت نکردم و دست و دلم به نوشتن نمی رفت . شنبه 14 مرداد مطلب دوم هم تو روزنامه سایه چاپ شد و این برام دوست داشتنی بود اما تو حالی که پدرم تو بستر بیماری بود فقط یه ذره تونست خنده رو به لبم بیاره . مطلب نخستین سنگ را کسی پرتاب کند که خود شرمسار گناهی نباشد که تو پست 100+67 نوشتمش تو وبلاگم . بازم با کمک همون دو نفر قبلی سپیده ( همسرم ) و فاطمه شهبازی ( سردبیر و مجری کارشناس شبکه رادیویی سلامت ) این اتفاق برام افتاد .   + تصویر صفحه اول روزنامه   + تصویر صفحه چهارم روزنامه ( جایی که مطلب من چاپ شد )   + ,باید,خودم,بزنم,نشین,نشم ...ادامه مطلب

  • 100+63 . 1461 روز پیش ، همین امروز ، ساعت عشق

  • امروز ساعت 19:11 جهان واسه من می ره تو خلاء !!!! هنوزم یاش می افتم تنها چیزی که روی صورتم نقش می بنده لبخنده و لبخند . سال 92 بود و من 11 روز قبل از اون یعنی 17 تیر ساعت 21:33 دقیقه به یه نفر گفتم که دوسش دارم و اون هم بعد از 31 دقیقه جواب داد که نیاز داره تا فکر کنه . و 11 روز بعدش تو 28 مرداد (جم, ...ادامه مطلب

  • 100+67 . نخستین سنگ را کسی پرتاب کند که خود شرمسار گناهی نباشد !

  • ( مطلب یه مقدار طولانیه اما واسه اونایی که اهل مطالعه هستن فکر می کنم ارزش خوندن رو داره ) ..... بحث من اما در این جا این نیست که کدام کس از کدام سو ، درست می گوید یا نمی گوید . همه چیز به مصداق ها بستگی دارد ، کلی نمی شود قضاوت کرد . سخن من در این جا اما بر سر این است که در این سال ها ، تب تند قضا, ...ادامه مطلب

  • 100+46 . کانال زدن به روزای رفته

  • چند روز پیش که سپیده هم تو پخش شیفت بود.(فکر کنم دیگه نیاز نباشه که توضیح بدم من و سپیده همکار هستیم و یه جا مشغول به کار ، منتها من به طور ثابت هستم و اون به صورت شیفتی ) موقع برگشتن از سر کار قرار شد با هم برگردیم و از اونجا که من بدون ماشین اومده بودم می خواستیم با سرویس های سازمان برگردیم خونه , ...ادامه مطلب

  • 100+21 . من یه روزی مهندس معدن بودم *

  • همه اینایی که الان دارن تو فضای مجازی تسلیت می گن . که البته با یه بارون عصرگاهی تو تهران همه چیز یادشون رفت و روح لطیفشون زد بیرون و پست ها و توئیت های تسلیتشون تبدیل شده به عاشقانه های چرکی که فقط تو فضای مجازی نثار میشه و تو دنیای واقعی دریغ از یه سر سوزن عشق و محبت ، فقط یه لحظه سکوت کنن و جای , ...ادامه مطلب

  • 100+24 . من و خدا ، دوتایی با هم ، چشم تو چشم

  • من : شربت نذری ! هندونه خنک نذری ! بستنی نذری ! شیرینی نذری ! ......از امروز تا جمعه شب جای جای این شهر پره از نذری پخش کردن هاس .به همه اینا نگاه میکنی آیا ؟خدا : ......من : پس کی ؟ کجا ؟ جواب مراد دل منو میدی ؟خدا : ......من : مراد دل من چیه ؟خدا : ......من : یه کلمه ، یه چیز !!خدا : ......من : چی, ...ادامه مطلب

  • 38 . روزگار

  • یک هفته سخت !! سخت به خاطر اینکه روزهای اول هفته با مریضی سپیده همراه بود و از دوشنبه خودم به طرز وحشتناکی افتادم !! افتادمی که افتادن بودا !! میگرن و تب و مسمومیت همه و همه دوشنبه اومد سراغم . طوری که هنوز حالم جا نیومده . این هفته هم سپری شد در پی هفته های پیش . + دیدن بعضی چیزها ، تکراری هم باشه جالب و قشنگه !! مثل سریال جواهری در قصر ( یانگوم ) که از شبکه امید پخش شد و خیلی چسبید ، خیلی ....+ کاش این صفر هم زودتر تموم بشه ، به شدت دلم می خواد یه شب نشینی خوب زودتر داشته باشم و دلی از عزا در بیارم ! می دونی الان چند وقت یه پیک نخوردم !!!+ حالم داره بهم می خوره از فضای مجازی تلگرام و اینستاگرام که شده جایی برای عقده های پنهان یه مشت آدم و عرض اندام . حتی کسایی که زندگی خوبی ندارن و دلشون پر غمه همچین دارن تو اینستا عکس می ذارن فک میکنی چه زندگی قشنگی دارن و چه زیبا اما تو دیگه میدونی حسشون چیه !! این خیلی بده خیلی زشته و خیلی دلنچسب ....., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها