100+67 . نخستین سنگ را کسی پرتاب کند که خود شرمسار گناهی نباشد !

ساخت وبلاگ

( مطلب یه مقدار طولانیه اما واسه اونایی که اهل مطالعه هستن فکر می کنم ارزش خوندن رو داره )

..... بحث من اما در این جا این نیست که کدام کس از کدام سو ، درست می گوید یا نمی گوید . همه چیز به مصداق ها بستگی دارد ، کلی نمی شود قضاوت کرد . سخن من در این جا اما بر سر این است که در این سال ها ، تب تند قضاوت های بی عمق و علم به همه چیز سرایت کرده است ؛ از سیاست تا معنویت و اقتصاد ؛ از هنر و ادبیات و سینما تا ورزش و حتی هسته زرد آلو و اتم ! *

دقیقا یکی از مهم ترین نکاتی که این روزها همه ما با آن دست به گریبان شدیم و خواهیم بود ، تب تند قضاوت های ماست و بس . تب تندی که خیلی سوزان هم هست و حالا حالا هم فروکش نخواهد کرد . یعنی تا وقتی که خود ما نخواهیم  این تب شدیدتر و شدیدتر خواهد شد . می دونید ما خودمان باعث این تب شدید شدیم ، مثل خیلی چیزهای دیگر که خود ما باعثش هستیم و بعد براش مرثیه سرایی می کنیم ، درست به مانند محیط زیست که خودمان تا نهایت ظرفیت نابود و تخریبش می کنیم و بعد می نشینیم و  می گوییم حالا چه کنیم که اوضاع محیط زیست خوب بشود . تب قضاوت از خیلی قدیم ها در ما وجود داشته اما اینجا فقط به همین چند سال اخیر اشاره می کنیم تا تصویر ذهنی کامل تری داشته باشیم . ما همان موقع که بازیگر و سوپراستار سینمایمان در مورد سیاست حرف زد و به جای تقبیحش ، ایستادیم و برایش جیغ و هورا کشیدیم یا آن روزی که ورزشکارمان در مورد سیاست و هنرمندانمان در مورد فوتبال و سیاسیون در مورد ورزش و فروشندگان در مورد اقتصاد نظر دادند و ما برایشان کف و سوت زدیم کلنگ این بنای ویرانه را زدیم . قبول دارم که دموکراسی در همه جا وجود دارد و هر کس آزادانه مثل تمام دنیا می تواند در مورد موضوعات مختلف نظر بدهد ، درست مثل بازیگران هالیوود که در مورد رئیس جمهورشان با هر ادبیاتی صحبت می کنند و نظر می دهند ،  اما دقیقا اینجا تفاوت ماست با سایر کشورهای دنیا . در همه جا نظر می دهند  و خود را  جزو کارشناسان و  صاحب نظران  نمی دانند و فقط نظر خود را بدون هیچ نفع و زیانی بیان می دارند و به خودشان اجازه نمی دهند  در میتینگ های انتخاباتی نماینده مورد قبولشان میکروفن دست بگیرند و به خاطر حفظ جایگاه و ضررو زیانشان هر چیز که دوست دارند بگویند و اما ما نمونه های وطنی بسیاری داریم که این روزها هر کدام برای خودشان به برکات فضای مجازی تبدیل شده اند  به یک رسانه و سفیرهای حرکت های عوام پسندانه ، روزی اعدام رو نفی می کنند و کمپین نه به اعدام راه  می اندازند و روز دیگر خواهان اشد مجازات برای قاتل کودکی می شوند که این ها جز برای جلب نظر افراد جامعه و سواری بر موج جاری چه چیزی دیگری می تواند باشد !

 سفری کنیم  به دل تاریخ ،  آن روزی که در کره جنوبی ایران می توانست با شکست دادن حریف خودش به جام جهانی صعود کند و مهم ترین اتفاق برای فوتبال یک کشور با این همه طرفدار و عاشق فوتبال رخ دهد ،  اما بازیکنان تیم ملی فوتبال ما به جای تمرکز نود  دقیقه ای بر روی بازی ، اسیر حاشیه ها و تبلیغات انتخاباتی آن روزها شدند و دست به یک عمل سیاسی زدند در زمین فوتبالی که تمام تلاشش دوری جستن از این موضوعات است و اتفاقات بین دو نیمه بازی که به جای گوش دادن به صحبت های سرمربی در حال پاسخگویی تماس ها از سمت تهران بوده اند و ما به جای تقبیح آنها چه کار کردیم ، جز تشویق و حمایت چه کار کردیم ؟ جالب است همان فوتبالیست ها ، امروز مدعی هستند که  چرا سیاسیون در فوتبال دخالت می کنند  و علت حضور مسئولان سیاسی در راس مدیریتی ورزش و تیم های فوتبال چیست ؟ که جواب سوال را  باید از خود آن ها پرسید که خود آن ها هستند که باعث بروز این اتفاق شدند . یا آن روزی که هنرمند سینما به خودش اجازه داد در مورد نتایج کسب شده در المپیک حرف بزند ، می شد تصور کرد شاهد حضور ورزشکاران در سینما و جلوی دوربین خواهیم بود و آن  روزی که حتی اعضای شورای شهر هم در مورد ورزش صحبت کردن و در مورد هزینه های صورت گرفته برای سالن های ورزشی در شهر ها سخنرانی ها کردند و نتایج موفق کسب شده کاوران های ورزشی مختلف  را بر پایه ریزی و زیر سازی درست خود در شهر ها سنجاق کردند  باید هم شاهد حمله ورزشکاران به کسب کرسی های سیاسی می بودیم !

خلاصه که ما در مورد هر چیز و هر موضوعی به خودمان اجازه دادیم قضاوت کنیم و قضاوت شویم که اتفاقا این اجازه را هم همین آدم ها و به اصطلاح افراد مطرح یا ساده تر بگویم خودمان با رفتار و کردار و نظراتمان به یکدیگر  دادیم تا قضاوتمان کنند و قضاوتشان کنیم ! وقتی از نماینده ریاست جمهوری در مورد برنامه هایش پرسیدیم و او به جای جوابگویی گفت مردم بهترین قاضی هستن ! وقتی از فوتبالیست در مورد شکست تیمش پرسیدیم و او گفت مردم بهتر قاضی هستن ! وقتی از بازیگر سینما در مورد فیلمش پرسیدیم و او گفت مردم بهترین قاضی هستن ! و در مورد هر چیزی ، از هر کسی پرسیدیم ، برای فرار رو به جلو به ما گفت مردم بهترین قاضی هستن ،  بایدم هم صابون قضاوت توسط همین مردم را به تنمان می مالیدیم . ما خودمان اجازه صادر کردیم و یکدیگر را به این باور رساندیم که ما بهترین قضاوت کننده ها هستیم و می توانیم  در مودر هر چیزی بی پروا سخن بگوئیم و قضاوت کنیم. روزی که مجری تلویزیون ما در برنامه ای پربیننده در لنز دوربین زل زد و از عشق لاهوتی و ناسوتی خودش گفت ، که ما شک کردیم به قصه های عاشقانه ای که تا قبل از آن شنیده بودیم اما به یک باره با انتشار عکسی از ضربه خوردن زیر چشمش در فضای مجازی پرده برداری کرد که مربوط به فضای خصوصی خودش و همسرش بود ، پس به ما این اجازه داد تا شک کنیم و جستجو کنیم در زندگیش ! خودش ما را به این باور رساند که شما مجازید تا هر چیزی در مورد زندگی من بدانید و قضاوت کنید حق با چه کسی است . وقتی جلوی دوربین تلویزیون علت مشکلات یک نفر را به حجاب او  ربط داد ، ما رو به تامل واداشت که تامل کنیم که  هر کس حجاب ندارد آیا دچار مشکل خواهد شد و ما رو به جستجو انداخت . یک  نفر پیدا نشد به جای گفتن مردم بهترین قاضی هستن ، در  چشم ها نگاه کند و عاجزانه از مردم بخواهد  که مردم عزیر که قرن هاست وامدار برترین دین خدا هستیم و خودمان رو مسلمان می دانیم ،  یکی از اولین چیزها که نهی شده در دین ما ،  قضاوت کردن است  و سعی کنید قضاوت نکنید و اجازه بدهید کارشناسان صاحب نظر و منتقدین نظرات خود را بدهند و من هم  سر صبر در فضای دوستانه جواب خود را خواهم داد ، واقعا یه نفر پیدا شد ؟ هر کس خود را در باد انتقاد دید شدیدترین حملات را نسبت به منتقدانش کرد و از همه طرفدارانش هم خواست به منتقدانش حمله کنند که آنها را دشمن و حسود دانست . روایتی است  از پیامبر مهربانی ها حضرت محمد (ص) که دیده رو نادیده کرد آن وقت چرا ما اینقدر راحت ندیده و دیده رو عیان می کنیم و آبروی یکدیگر را می بریم ! ما از کی اینگونه شدیم ؟ چرا با وجود مرتکب اشتباه شدن سکوت اختیار نمی کنیم و غرورمان  رو قورت نمی دهیم  و نمی پذیریم که اشتباه کردیم که این تسلیم شدن نیست این یعنی بزرگ شدن ، اما بازم هم  فرار رو به جلو می کنیم و مردمی که خودمان چاقو به دستشان دادیم و خودمان به خصوص ترین فضاهایمان راهشان دادیم را  دلواپسان خطاب می کنیم ! چرا نمی خواهیم بپذیریم ما باعث شدیم نگاه و دید مردم راجب حتی حجاب هم مورد تنزل واقع شود و این باور را  القا می کنیم که رسانه های ما چه رادیو ، چه تلویزیون و چه رسانه های مکتوب ما دروغگو هستن چون تصویری که از ما به نمایش گذاشتند متفاوت بود با تصویر واقعی ما . چه خوب بود جای این هجمه ها بپذیریم که مرتکب اشتباه شدیم که البته نمی شود به کسی هم خرده گرفت که همه خود از این جامعه قاضی پندار هستند و هر کس خودش را محق می داند و می تواند در مورد  هر کس قضاوت کند ، نظر بدهد ، حکم دهد و رای صادر کند . به خصوص با حضور گسترده رسانه ها و فضاهای مجازی که این روزها هر کس با یک عکس و یک مطلب می تواند برای خودش هم قاضی باشد هم متهم هم شاکی. اما ای کاش همه ما سعی می کردیم اینقدر راحت یکدیگر را قضاوت نکنیم ، ای کاش به جای تشویق یکدیگر در فضاهای مجازی برای متهم کردن عاملین آتش سوزی پلاسکو ، متهم کردن عاملین انفجار معدن و متهم کردن قاتلین دخترکان معصوم میهنم و هزاران انگشت اتهام دیگر یک ذره فقط تامل می کردیم در خود خویشتن خود  و سعی می کردیم این عینک قضاوت را  از روی چشمانمان  بر داریم . که گناه قضاوت کردن بیشتر از این متهمین نباشد کم تر هم نیست ، که برچسب زدن ها می تواند  آدم ها را  از پا بندازد . سخن را باید کوتاه کرد که گفتن از این موضوع مثنوی صدمن است و سخنم رو با روایتی از عیسی مسیح به پایان می برم که نقل شده : روسپی را می خواستند سنگسار کنند ، عیسی مسیح سر می رسد و رو به جماعت می گوید نخستین سنگ را کسی پرتاب کند که خود شرمسار گناهی نباشد . همه سنگ های خودشان را به زمین می اندازند و می روند .

از همه شما عاجزانه و برادرانه خواهش می کنم در هر جا هستید و قصد پرتاب سنگی داشتید فقط در صورت شرمسار نبودن خود ،  آن سنگ را پرتاب کنید که من مطمئنم اینگونه نه سنگی پرتاب خواهد شد و نه کسی متهم ، که البته خود من برای نوشتن این متن با وجود شرمسار بودن سنگ های بسیاری پرتاب کردم .....

* برگرفته از کتاب تصویر یک روح ( نوشتن درباره ی نوشتن ) ، صفحه 86 ،  نوشته آرمان آرین


منگنه به : دست نوشته های من
+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۶ ساعت صفر   توسط میلاد  | 
گمشده در زمان...
ما را در سایت گمشده در زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : milad1986a بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 4:39