245 . چرا وبلاگ ؟

ساخت وبلاگ

چرا وبلاگ ؟ این پرسشی بود که چند روز پیش دیوانه عزیز توی وبلاگ خودش اینجا :  حرفهایی از جنس دیوانگی مطرح کرد . اینکه بگیم چرا وبلاگ نویسی رو شروع کردیم و می کنیم و اصلا حستون نسبت به وبلاگ نویسی چیه !؟ یه چند روزی بود که میخ واستم جوابش رو بدم و بقیه رو هم دعوت کنم به این موضوع اما واقعا کمبود وقت و مشغله کاری این اجازه رو نمی داد ! تا اینکه امروز با خودم گفتم یعنی اینقدر بی زمان شدم ! دیدم خوب نه حقیقتا . پس مکلف کردم خودم رو که بیام هم بنویسم و هم هم شما رو دعوت کنم برین جواب بدین و جواب های دیگران رو هم بخونید . به نظر من شیرینه .

من خودم وبلاگ نویسی رو اواخر سال 81 تو پرشین بلاگ شروع کردم . با یه وبلاگ به اسم تکسوار عشق در این بیهوده بازار ! بعد از یه مدت که مطلب های اون موقع سایت ترانه ها رو کپی می کردم با اصلی ترین تم فکریه خودم و برای دل خودم یه وبلاگ تاسیس کردم به اسم هیتلر رهبر کبیر . شاید اون وبلاگ و یه وبلاگ دیگه در زمینه تاریخ جنگ جهانی دوم و  هیتلر تو اون روزها جزو اولین وبلاگ ها بودن . این اولین ها با اومدن دوست دیگه ای باعث شکل گیری حلقه ای از دوستان و طرفداران هیتلر و جنگ جهانی و نازیسم شد به اسم ناسکا ( که داستان ها و ماجراهاش سر به مهر بماند بهتر است ) . بعد از یه مدت به خاطر حس رقابتی که بین ما پیش اومده بود ما کوچ کردیم و وبلاگ اول خودم رو تو بلاگفا راه اندازی کردم . وبلاگ هیتلر رهبر کبیر . یادش به خیر چه دورانی بود و چه برآیند های خوب و مثبتی داشت . وصل شدن با اینترنت داغون اون روزها  که باید برای ده ساعت اینترنت سه هزار تومن کارت اینترنت می خریدیم و نداشتن پول تو جیبی چه مشکلاتی رو که نمی طلبید ! سال 82 اوج روزهای جوانی . منه 17 ساله در آستانه 18 سالگی و دانشجو شدن با باد کله ای که داشتم جه جولان ها نمی دادم . کم کم وبلاگ نوشتن شد برام یه کار عادی روزانه شده بود . برای دوستام کمک می کردم وبلاگ راه اندازی کنن و برای هر چیزی یه وبلاگ درست می کردم ! وبلاگ خیابان 116 تهرانپارس با مرور خاطرات داستان های بچه های 116 ( محل زندگی من ) ، وبلاگ چشمان سیاه ( که واسه خودش اینقدر جا باز کرده بود و بازدید داشت تو روز و اینقدر وقت می ذاشتم روش که اندازه روزی 500 تا بازدید کننده داشت اون روزها و در آخر اوج هنر وبلاگ نویسی من وبلاگ هیتلر خداوند جنگ و صلح !! وبلاگی که هنوز حسرت می خورم چرا فیلتر شد تو خفقان سال 88 ! وبلاگی که یکی از جامع ترین و مستند ترین وبلاگ ها بود و وقتی که براش می ذاشتم واقعا گرانبها بود . راستش سال 88 بعد از این اتفاق فیلترینگ سراسری خیلی از وبلاگ ها منم دل و دماغم رفت و کشیدیم زیر همه چیزو همه وبلاگ هام رو حذف کردم و هنوز حسرت خیلی از اونها رو می خورم . موند یه وبلاگ سلام خداحافظ که خیلی وقته دیگه برای اونم وقت نمی ذارم و یه وبلاگ جنگ ناشناخته که اونم سوگولی بود واسه خودش روزگاری اما الان غریبه شد برام و وبلاگ گشمده در زمان ! داستان این وبلاگ هم واسه خودش مثنوی صد منه ! دو بار پاک شده ! یه بار خودم یه بار بلاگفا و هر بار حسرتش بعد ها موند به دلم . تا اینکه دوباره راه اندازی کردم و برگشتم . چرا !؟ چون بدون وبلاگ و حس و حالش نمیشه . چون واسه منی که از سال 82 تو اوج 17 . 18 سالگی خودم شروع کردم دیگه وقتی الان شده 31.32 سالم راه گریزی نیست از چیزی که تو وجود من شکل گرفت . و اینجا مامن خیلی از درد ها و لحظه های آنیه منه . و این برام قابل ستایش . ایجا تو وبلاگ نویسی کسایی اومدن و رفتن و هستن تو جمع دوستان که واقعا باید بهشون ایمان داشت و ازشون درس گرفت . من چه درس ها که از خیلی ها نگرفتم حتی با وجود اختلاف سنی ها . و  کجا میشه اینقدر ساده و بی آلایش بود آیا ؟! حرف خیلی هست اما مجال حوصله نیست .......


منگنه به : ذهن امروز من, یه مورد خوب
+نوشته شده در  دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۶ ساعت صفر   توسط میلاد  | 

گمشده در زمان...
ما را در سایت گمشده در زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : milad1986a بازدید : 203 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1396 ساعت: 20:00