می دونم مرد گریه نمی کنه و مشت می زنه . می دونم که شنبه اول هفته رو وقتی با انرژی شروع کنی تا آخر هفته قوی و پر انرژی میری ! اما خدا جون من که از بچگی که دبستان بودم و مامانم بهم یاد داده بود شنبه اول هفته که از خونه میری بیرون زیر لب یه حمد و قول والله بخون ، منی که همیشه شنبه صبح ها اینو خوندم و بعدشم بهت نگاه کردم و گفتم الهی به امید تو . منی که هر هفته شنبه ها گفتم خدایا خودت کمک کن هفته خوبی داشته باشم . پس می تونم بعد این همه سال ازت یه سوال بپرسم !
دقیقا کجایی ؟
بابا من خسته شدم از این کاری که دوسش ندارم . از این میزی و اتاقی که متنفرم ازش . از این اوضاعم تو محل کارم . یعنی یه تغییر جا تو شبکه به این بی در و پیکری اینقدر سخته که من الان سه ساله دارم ذره ذره جون میدم اینجا !؟ واقعا دیگه خسته شدم . حاضرم برم آبدارچی و خدمات بشم اما یه لحظه تو اطلاعات و برنامه ریزی رادیو سلامت کار نکنم . بسه دیگه . من نمی تونم جایی که می دونم کارش یه ذره هم نتیجه نداره و گزافه و بیهوده کار کنم . من نمی تونم مثل آدم های این سازمان باشم که فقط به خاطر حقوق سر ماه به هر کاری و خفتی تن در میدن . خدایا بازم نگاهم به خودته ! به دادم برس . من دارم ذره ذره از دست می رم تو دقایق زندگی کاریم ...........
بعد نوشت (ساعت 10:30 ) : من از هجوم حجم ها گریزانم .....
برچسب : نویسنده : milad1986a بازدید : 186