39 . ذهن خطرناک من

ساخت وبلاگ

- باید می رفتم سر کار و از اونجا می رفتم دانشگاه ساعت 12 . اما نرفتم و موندم خونه !! از خونه می رم دانشگاه !! لازم داشتم یه ذره خلوت کنم با خودم و تراوشات ذهنم رو بریزم رو کاغذ . دغدغه های ذهنم رو ریختم رو کاغذ . چقدر خطرناکه ... تصمیم هایی گرفتم که اگه بتونم مثل راحت نوشتن بهشون برسم و عملیشون کنم از این کرختی و حال عجیب در میام . البته بیشتر کارهایی که باید انجام بدم و هی پشت گوش انداختم اما من اگه یه کار انجام نداده داشته باشم حتی گردگیری یه میز ، ذهنم بهش مشغول میشه و اذیتم می کنه پس نمی دونم چه مرگم شده که اندازه یه کاغذ پر بی خط دلمشغولی دارم و عین خیالم نیست !!!
+ من سیگاری نیستم ، اما به شدت الان دوست دارم سیگار می کشیدم !!
= نکنه من تبدیل به آدم بی درد و عاری شدم خودم خبر ندارم ؟ نه این چرت و پرته دیگه .....

گمشده در زمان...
ما را در سایت گمشده در زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : milad1986a بازدید : 196 تاريخ : جمعه 3 دی 1395 ساعت: 6:56