100+25 . آرامش زندگی

ساخت وبلاگ

اپیزود اول
من : بابا برات گشاده ! درش بیار .
بابا : خوب الان گشاده مده !
من : نه برای سن و سال شما . بعدم مگه مد واسه شماست !
بابا : مگه پیراهن به سن و ساله مرتیکه . بعدم تو سر از تخم در نیورده بودی من به مد می گشتم !!
من : 
********************************************
اپیزود دوم
من : مادره من اینقدر نکش ، نصف درد و مرضات ماله همین سیگاره لامصبه !
مامانم : دیگه دارم ، یه عمره از زندگی می کشم این که سیگاره .
من : کاملا قانع میشم و سکوت می کنم .
********************************************
اپیزود سوم
من : بابا به پا . یارو مثل گاو داره میاد !!
بابا : ولش کن ، از این پیری هاست که میشینه پشت فرمون
من : کاملا با لبخند به بابام نگاه می کنم و اونم با یه لبخند شیطنت آمیر بهم نگا می کنه !!
********************************************

من پدرم 76 سالشه و خودش جزو دسته پیرها دسته بندی میشه . اما خداروشکر خیلی سره حال و تا صد سال ایشالا سایش بالا سرم به خصوص اینکه من و بابام اینقدر رفیقیم که باعث تعجب همه اطرافیانه . مادرم نزدیک به 40 ساله داره سیگار می کشه ! اونم روزی یه پاکت . گفتن ترک سیگار بهش واقعا مضحکه وقتی یه تیکه از زندگیش شده به نظرم .
حالا اینارو گفتم که بگم چقدر خوب و آروم زندگی می کنن پدر ها و مادرهامون . چقدر زندگی رو راحت می گیرن و لذت می برن حتی از یه لباس گشاد ! من اگه کسی اونطوری بپیچه جلوم تو رانندگی یعنی گوشامم قرمز میشم اما بابام با یه حرف ساده هم آرامش خودش رو حفظ کرد هم منو قانع ! چقدر خوبه . خوش به حالشون و مرسی ازشون که هستن . من  یه اتفاق وحشتناک رو با کمک و مدیریت پدر و مادرم و بخشش همسرم رد کردم که می توسنت به معنی واقعی زندگیمو نابود کنه و نابود . اما سه تاشون گذشتن تا من بفهمم خیلی چیزها رو . مرسی .


منگنه به : یه مورد خوب
+ نوشته شده در  شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۶ ساعت صفر   توسط میلاد  | 
گمشده در زمان...
ما را در سایت گمشده در زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : milad1986a بازدید : 167 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 11:27