100+84 . کفش

ساخت وبلاگ

امروز صبح که از خونه زدم بیرن تا برسم دم سرویس که سوار بشم بیام سر کار ، کفی کفشم اذیتم می کرد . چسبش از بین رفته و وقتی راه می رم اونم تکون میخوره و اذیتم می کنه . یه بار قبل سوار شدن به سرویس نشستم روی نیمکت پارک و درستش کردم یه بار دیگه موقعی که از سرویس پیاده شدم و باید می آمدم تو ساختمون اذیتم کرد . نمی دونم گذرتون به خیابون ولیعصر افتاده یا نه و یه صدا و سیما از بیرون نگاه کردن یا نه ! صدا و سیما کلا رویه تپه قرار داره واسه هیمن سربالایی و سرپایینی های شدیدی داره . اما برای رسیدن به ساختمان شهدای رادیو هم می تونی یه مسیر بی پله رو بری هم مسیر با پله . نزدیک به شصت و خورده ای پله هست . امروز که پایین پله ها رسیدم با خودم یهو به این فکر کردم که کفی کفش من الان خرابه و فقط داره خودم رو اذیت می کنه و نه هیچ کس می فهمه نه کسی براش مهمه . خوب حق هم دارن . بعد یهو دیدم خیلی از چیزهای زندگی ما همینطوریه نه کسی می فهمه نه براش مهمه . این ما هستیم که با بازگو کردن آنها باعث میشیم دیگران در اون سهیم بشن . چه خوب بود یه سری مسائل رو فقط و فقط برای خودمون نگه می داشتیم چون واقعا برای کسی مهم نیست و شاید با تو همراه بشن اما واقعا تحت تاثیر قرارشون نمیده . ما این روزها حتی از کوچکترین محفلها و خصوصی ترین اتاق هامون هم عکس می ذاریم و بازگو می کنیم از یه سری  مشکلاتمون داریم حرف می زنیم و اون ها رو ذهنیت باز می دونیم که واقعا به هیچ کس مربوط نمیشه !  کاش یاد بگیریم بعضی چیزها فقط پای ما رو می زنن و نه کسی با کفش ما راه می ره نه قراره ما با کفش کسی راه بریم ...........

پی نوشت : همونطور که گفته بودم تو پست 182 یه دستی به پیوندهای وبلاگم کشیدم . یه سری رو حذف کردم یه سری هم اضافه شدن . الوعده وفا خلاصه . یه سری ایده دیگه هم دارم شاید عملی شدن شاید هم نشدن فعلا در حد ایده هستن .


منگنه به : هرز نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۶ ساعت صفر   توسط میلاد  | 
گمشده در زمان...
ما را در سایت گمشده در زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : milad1986a بازدید : 201 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:40